مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره کاروانسرای ارومیه
سلام ممنون زحمت کشیدین ولی اگه بیشتر توضیح میدادین بهتر بود من بااستفاده از چند تا کتاب اطلاعات بیشتر جمع کردم به هر حال ممنون
مهدی صمدی
شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۲۳:۱۴ - درباره آتشكده درمهر
بریم یزد میخوریم تو دیوار آتشکده؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! آدرس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یزد.....
سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۳۰:۳۵ - درباره كليساي شوغات مقدس
با سلام لازم به توضیح است کلمه مارالان کلمه ای واحد است و نوشتن آن بطور جداگانه صحیح نمی باشد لطفا در سایت اصلاح فرمائید
اتابکی
جمعه ۰۷ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۳۵:۴۰ - درباره آرامگاه نادر شاه افشار
تصاوير شما همين يك عدد بود از سايت جامع گردشگري ايران اينهمه فقر تصاوير بعيده ! خسته نباشيد
طاهره جوادي
يكشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۱۶:۲۴ - درباره قلعه پنج برار مورموری(قلعه تاجمیر)
انتساب آن به تاجمیر کذب محض و به خاطر بزرگ پنداری این بنده خدا بوده
ازدهلران
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۵۷:۲۷ - درباره آبشار سواسره
چنین اسمی در ناحیه بلده وجود ندارد و سرکاری است
علی
سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۳:۵۳ - درباره امامزاده شاهزاده طاهر
عالی بود متشکرم
ابوالفضل فرهمند فر
شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۰۸:۰۲ - درباره آبشار مارگون
آدرس و موقعیت آبشار را اشتباه درج کرده اید لطفا بازخوانی و اصلاح کنید . با تشکر.
ه . نیک خواه
پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۲۱:۵۳:۴۵ - درباره غار قلعه جوق
خیلی گنده
ح
دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۰۷:۴۵ - درباره موزه آب
متاسفانه تبلیغ و اطلاع رسانی نمیشود تا مردم و علاقه مندان مطلع شوند و بازدید نمایند.
mohsen
جمعه ۱۹ دي ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۳۰:۵۶ - درباره پوله زیلایی
پوله عشقه!
پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۲:۳۲:۰۸ - درباره مسجد کبود گنبد
سلام.این مسجد جاهای دیدنی دارد من رفته بدم خیلی عکس های قشنگی انداختم هرکس به مسجد کبود نرفته است حتما برود و روحیه اش باز شود.مر30
فرشاد فرشی
سه شنبه ۰۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۵۹:۱۹ - درباره امامزاده سکینه خاتون
سلام هیچ عکسی از مناظری که نوشته شده ندارید . توضیحات کاملی هم در مورد مناظر و جاها داده نمیشه اینکه آیا مهمانسرا یا هتلی یا سویئتی کنارشون هست یا نه یا اینکه با چه تجهیزاتی ( اتوبوس ، تاکسی ) میشه رفت اونجا ،
سید احمد آل مهدی
دوشنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۲۳:۲۶:۳۱ - درباره قلعه سميران
واقعا این هم شد اطلاع دادن. یعنی مثلا ناصر خسرو 1000 سال پیش رفته اونجا فقط بگه اونجا سه تا برج داشته .فکر می کنم اطلاعات شما بسیار ضعیف ومحدود است
بابک
پنجشنبه ۲۸ دي ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۵۰:۴۴ - درباره قلعه الویر
کاش میراث فرهنگی ارزش بیشتری به این بناها میدادند. تا همین تل خاک نیز از بین نمیرفت.
مصطفی نادری فشار
شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۰۱:۱۴:۰۰ - درباره پل نیر
ممنون از تلاش بی وقفه شما عزیزان در شناساندن جاذبه های گردشگری این مرزو بوم پل نیر در زبان محلی به "قیرمیزی کورپی" یا پل قرمز مشهور است. حیفم اومد مطلب کوتاهی درمورد این پل ننویسم: قيرميزي كورپي(پل نیر) داراي چهار طاق اصلي و سه طاق فرعي مي باشد و جمعاً هفت طاق دارد . اين اثر منسوب به دوره صفويه و شاه عباس كبير مي باشد و روی رود نیر ساخته شده است. سنگ نبشته هايي كه در پايه اصلي اين معماري نفي
Zahra Hosseiny
چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۸۷ ساعت ۰۰:۳۱:۳۱ - درباره آتشکده آتشکوه
این آتشکده مکان بسیار جالبی است ولی حیف که میراث فرهنگی به آن رسیدگی نکرده و نمیکند و همانطور که میبینید به این شکل در آمده است. و البته به دلیل همین عدم رسیدگی حفاری های غیر مجاز زیادی در انجا انجام شده که موجب تخریب قسمت هایی نیز شده است. کاش رسیدگی کنند.
زینب بهرامی
دوشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۹:۵۶ - درباره قریه العرب
خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت،!شهری با نما و امکانات روستایی دارای باغهای فراوان انواع میوه(سیب،گلابی،گیلاس و.....)رودخانه و قنوات دائمی.تابستانهای خنک و دلچسب.اکثر جمعیت اینجا نام خانوادگی(سعید)دارند.ا
محسن سعید
چهارشنبه ۰۹ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۴۴:۱۸ - درباره عمارت باغ شاهزاده ماهان
با سلام یکی از بهترین مکانهای دیدنی ایران میباشد دیدن انرا مخصوصا در شب به همه توصیه میکنم
محمد محمدی
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۰۲:۴۱:۵۸ - درباره کوه ملا کاوه
روستای علی اباد زیاد می باشد لطفا توضیح بیشتر دهید و از دیگر سایتها کپی نفرمائید
يكشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۵۳:۴۵
حماسه عاشقانه و با شکوه ویس و رامین |
|
پس شهرو ملکه زیبای ایرانی نام دخترک را ویس گذاشت . ولی بلافاصله ویس را به دایه ای سپرده تا او را به خوزان ( خوزستان ) ببرند و با کودک دیگری که تحت آموزش بزرگان کشوری بود دوره های علمی و مهم آن روزگار را ببیند . کودک دوم کسی نبود جز رامین برادر پادشاه مرو . هنگامی که این دو کودک بهترین دوران کودکی و جوانی را در کنار یکدیگر می گذارنند رامین به مرو فراخوانده می شود و ویس نیز به زادگاه خود در همدان . شهرو مادر ویس بدلیل آنکه دختر زیبای خود را ( ویس ) در پی قولی که در گذشته ها داده بود به عقد پادشاه پای به سن گذاشته مرو در نیاورد بهانه ازدواج با غیر خودی را مطرح نمود و می گوید که ویس با افراد غریبه ازدواج نمی کند و به همین جهت مایل است با برادرش ویرو ازدواج کند . به همین روی بنای مراسم بزرگی را گذاشتند تا از پیگری ها پادشاه مرو رهایی پیدا کنند . در روز مراسم "زرد" برادر ناتنی پادشاه مرو برای تذکر درباره قول شهبانو شهرو وارد کاخ شاهنشاهی می شود . ولی ویس که هرگز تمایل به چنین ازدواجی نداشت از درخواست پادشاه مرو و نماینده اش "زرد" امتناع میکند . خبر نیز به گوش پادشاه مرو رسید و وی از این پیمان شکنی خشمگین شد . به همین روی به شاهان گرگان - داغستان - خوارزم - سغد - سند - هند - تبت - و چین نامه نوشت و درخواست سپاهیان نظامی نمود تا با شهبانو مهابادی وارد نبرد شود . پس از خبر دار شدن شهرو شهبانوی ایرانی از این ماجرا وی نیز از شاهان آذربایجان - ری - گیلان - خوزستان یا سوزیانا - استخر و اسپهان یا اصفهان که همگی در غرب ایران بودند درخواست کمک نمود . پس از چندی هر دو لشگر در دشت نهاوند رویاروی یکدیگر قرار گرفتند . نبرد آغاز شد و پدر ویس ( همسر شهرو ) در این جنگ کشته شد . در فاصله نبرد رامین نیز در کنار سپاهیان شرق ایران قرار داشت و ویس نیز در سپاهاین غرب ایران شرکت نموده بود . در زمانی کوتاه آن دو چشم شان به یکدیگر افتاد و سالهای کودکی همچون پرده ای از دیدگانشان با زیبایی و خاطره گذشته عبور کرد . گویی گمشده سالهای خویش را یافته بودند . آری نقطه آغازین عشق ورجاوند ویس و رامین در دشت نهاوند رقم خورد . رامین پس از این دیدار به این اندیشه افتاد که برادر خویش ( پادشاه مرو ) را از فکر ازدواج با ویس منصرف کند ولی پادشاه مرو از قبول این درخواست امتناع نمود . پس از نبردی سخت پادشاه مرو با شهرو رو در رو می گردد و وی را از عذاب سخت پیمان شکنی در نزد اهورامزدا آگاه می نماید . شهرو در نهایت به درخواست پادشاه مرو تن داد و دروازه شهر را به روی پادشاه مرو گشود تا وارد شود و ویس را با خود ببرد . پس از بردن ویس به دربار پادشاه مرو در شهر جشن باشکوهی برگزار شد و مردم از اینکه شاه شهرشان ملکه خویش را برگزیده است خرسند شدند و شادمانی کردند . ولی رامین از عشق ویس در اندوه و دلگdری تمام بیمار شد و سپس بستری شد . ویس نیز که هیچ علاقه ای به همسر جدید خود ( پادشاه مرو ) نداشت مرگ پدرش را بهانه نمود و از همبستر شدن با پادشاه مرو امتناع کرد . در این میان شخصیتی سرنوشت ساز وارد صحنه عاشقانه این دو جوان ایرانی می شود و زندگی جدیدی برای آنان و تاریخ ایران رقم می زند . وی دایه ویس و رامین در دوران کودکی است که پس از شنیدن خبر ازدواج پادشاه مرو با ویس خود را از خوزستان به مرو می رساند . سپس با نیرنگ هایی که اندیشه کرده بود ترتیب ملاقات ویس و رامین با یکدیگر را می دهد و هر سه در یک ملاقات سرنوشت ساز به این نتیجه می رسند که ویس تنها و تنها به رامین می اندیشد و نمی تواند با پادشاه مرو زندگی کند . ولی از طرف دیگر رامین احساس گناه بزرگی را در دل خود حس می کرد و آن خیانت به زن همسر داری است که زن برادرش نیز بوده است . ولی به هروی آنان لحظه ای دوری از یکدیگر را نمی توانستد تاب و توان بیاورند . پس از ملاقات به کمک دایه ویس و رامین انها بهترین لحظات خود را در کنار یکدیگر سپری میکنند . پادشاه مرو که از جریانات اتفاق افتاده آگاهی نداشت از برادرش ( رامین ) و همسرش ( ویس ) برای شرکت در یک مراسم شکار در غرب ایران دعوت میکند تا هم ویس بتواند با خانواده اش دیداری کند و هم مراسم نزدیکی بین دو خاندان شکل گیرد . ولی نزدیکان پادشاه مرو از جریانات پیش آمده بین دایه و ویس و رامین خبرهایی را به شاه مرو میدهند . شاه مرو از خشم در خود می پیچد و آنان را تهدید به رسوایی میکند . حتی رامین را به مرگ نیز وعده می دهد . ویس پس از چنین سخنانی لب به سخن می گشاید و عشق جاودانه خود را به رامین فریاد می زند و میگوید که در جهان هستی به هیچ کس بیش از رامین عشق و علاقه ندارم و یک لحظه بدون او نمی توانم زندگی کنم . از طرف دیگر برادر ویس "ویرو" با ویس سخن میگوید که وی از خاندان بزرگی است و این خیانت یک ننگ برای خانوداه ما می باشد و کوشش خود را برای منصرف کردن ویس میکند . ولی ویس تحت هیچ شرایطی با درخواست ویرو موافقت نمی کند و تنها راه نجات از این درگیری ها را فرار به شهری دیگر می بینند . ویس و رامین به ری می گریزند و محل زندگی خود را از همگان مخفی میکنند . روزی رامین نامه ای برای مادرش نوشت و از جریانات پیش آمده پرسش کرد ولی مادر محل زندگی آنان را به پادشاه مرو که پسر بزرگش بود خبر میدهد . شاه با سپاهش وارد ری می شود و هر دو را به مرو باز میگرداند و با پای درمیانی بزرگان آنها را عفو میکند . پادشاه که از بی وفایی ویس به خود آگاه شده بود در هر زمانی که از کاخ دور می شد ویس را زندانی می کرد تا مبادا با رامین دیداری کند . پس از این وقایع آوازه عاشق شدن رامین و همسر شاه در مرو شنیده می شود و مردم از آن با خبر می شوند . روزی رامین که استاد و نوازنده چنگ و سازه های ایرانی بوده است در ضیافتی بزرگ در دربار مشغول سرودن عشق خود به ویس می شود . خبر به برادرش شاه مرو می رسد و وی با خشم به نزد رامین می آید و او را تهدید به بریدن گلویش میکند که اگر ساکت ننشیند و این چنین گستاخی کند وی را خواهد کشت . درگیری بالا می گیرد و رامین به دفاع از خویش برمی خیزد و با میانجیگری اطرافیان و پشیمانی شاه مرو جریان خاتمه می یابد . مردان خردمند و بزرگان شهر مرو رامین را پند میدهند که نیک تر است که شهر را ترک کنی و به این خیانت به همسر برادر خود پایان دهی زیرا در نهایت جنگی سخت بین شما درخواهد گرفت . با گفته های بزرگان مرو رامین شهر را ترک میکند و راهی غرب ایران می شود و ناچار زندگی جدیدی را با دختری از خانواده بزرگان پارتی به نام "گل" آغاز میکند ولی یاد و خاطره ویس هرگز از اندیشه او پاک نمی شود . روزی که رامین گل را به چهره ویس تشبیه میکند و به او از این شبهات ظاهری بین او و عاشق دیرینه اش ویس خبر میدهد همسرش برآشفته می گردد و او را یک خیانت کار معرفی میکند و پس از مشاجراتی از یکدیگر جدا می شوند . رامین که اندیشه ویس را از یاد نبرده بود مشغول نبشتن نامه ای برای ویس در مرو میشود. سپس مکاتبات طولانی بین آن دو مخفیانه انجام می گیرد و بنا به درخواست ویس رامین به مرو باز میگردد و هر دو با برداشتن مقداری طلا از خزانه شاهی فرار می کنند و راهی غرب ایران می شوند و پس از عبور از قزوین به دیلمان می رسند و آنجا مستقر می شوند . پادشاه مرو که خبر را می شنود سخت آشفته می شود و با سپاهیانش راهی جستجوی آن دو می شود . شاه و یارانش شب هنگام در جاده ای استراحت میکند ولی ناگهان گرازی بزرگ به اردوگاه آنان حمله می کند . پس از چنیدن ساعت درگیری میان شاه و یارانش با گراز حیوان شکم شاه مرو را از بالا تا به پایین می درد و در نهایت پادشاه مرو آن شب کشته می شود . پس از شنیدن خبر مرگ شاه مرو رامین به عنوان جانشین وی تاج سلطنت را بر سر می گذارد و زندگی رسمی خود را با معشوقه خود آغاز میکند تا روزی که ویس پس از سالها به مرگ طبیعی فوت می شود . رامین که زندگی پر از مشقتش را برای رسیدن به ویس سپری کرده بود با مرگ ویس کالبد او را در زیر زمینی قرار می دهد و پس از واگذاری تاج و تخت شاهی به اطرافیانش در مراسمی بزرگ راهی زیر زمین می شود و خود در کنار ویس با زندگی بدرود می گوید و با آغوش باز به مرگ درود می دهد و در کنار کالبد معشوقه دیرینه اش به خاک او و جسدش بوسه می زند و خودکشی می کند و چنین پایان یافت عشقی که پس از دو هزار سال همچنان آوازه اش در ایران و جهان شنیده می شود . |
|
راوی داستان : فخرالدین اسعد گرگانی |
|
تعداد نظرات : 0 |
تعداد بازدید : 3703 |