مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره دره آبغد
آبغد بعد از فردوسی چه ربطی داره به چناران؟
محمد حمیدی راد
سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۵۳:۳۰ - درباره سد اسکندری
خیلی شبیه به دیوار چینه. زیباست
عباس هنرور
يكشنبه ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۲:۲۱ - درباره آبشار لوه گالیش
محشره.حتما یه روز میرم
علی
شنبه ۰۱ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۴۴:۲۰ - درباره دیوار گلی بلند
That's a smart way of thkining about it.
Danny
يكشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۴۱:۱۴ - درباره قلعه تبت
جالب
لي
دوشنبه ۰۶ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۳۴:۳۹ - درباره امامزاده سیدنصرالدین
باسلام وتشکر باتوجه به شجره نامه ای که دست به دست به مارسیده وهمچنین تصویر کتابی ازکتابخانه ایت الله مرعشی نجفی که تطابق کامل باشجره نامه دارد این امامزاده سیدنصرالدین یاناصرالدین از اولاد امام محمدباقرمیباشد.مطلب جالب اینکه حتی به محل دفن نیزدرکتاب یادشده اشاره شده است. مدارک فوق نزداینجانب موجودمیباشد. خواهشنمنداست اصلاح بفرمایید.
سیدعلی مطهری
يكشنبه ۱۱ دي ۱۳۹۰ ساعت ۰۳:۱۶:۰۸ - درباره روستای دربید
خوب بود
علی
جمعه ۱۵ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۲۱:۴۹ - درباره چشمه های آب گرم رامسر
ettelaate site shoma dar morede ramsar besyar zaeife. yek kami karetono jedi begirin va be fekr ma bashin az karshenasan taghallobi estefade nakonin az nirohaton kar bekeshin. mamnon
avesta
جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۵۷:۱۵ - درباره روستاي نايه
اين روستا زادگاه أجداد پدرى من است. پدر بزرگم (محمد نامدار ) كه در آموزش و پرورش دبير بود،شصت سال پيش خانه اش را وقف مدرسه ى نايه كرده است و من مفتخر هستم كه بگوىم اين بنا تا امروز برپاست و مورد استفاده ى اهالى مى باشد . در ضمن اگر به كتاب خاطرات عبدالله مستوفى مراجعه كنيد، توصيف بسيار زيبايي از اين روستا مى خوانيد كه مشتاق به ديدن اين خطه مى شويد .
زهره نامدار
سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۳۷:۰۰ - درباره كاخ موزه مرواريد(كاخ شمس پهلوي)
بسیار زیباست! اما حیف و صد حیف و افسوس ....
امیر علی -شوش دانیال
جمعه ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۴۹:۳۸ - درباره قلعه چال ( اندج )
عکس از این بنای قدیمی وتاریخی بذارید
حسین مظفری
چهارشنبه ۰۷ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۱۲:۵۴ - درباره قریه العرب
جای خیلی خوبیه باصفا آرامش بخش است
پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۲۴:۳۸ - درباره مقبره شاه اسماعیل صفوی
من اهل اصفهانم. عاشق شاه اسماعیلم. خدا روحش را با حضرت علی محشور کنه. خیلی دوست دارم به زیارت آن بزرگ مرد برم. امیدوارم روح آن بزرگوار به مانند زمانی که در قید حیات بود حافظ ایران و مذهب تشیع باشه.
ابوذر
شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۴۵:۲۴ - درباره قلعه تبت
جالب
لي
دوشنبه ۰۶ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۳۴:۳۹ - درباره معبد زیگورات (چغازنبیل )
عالی است
بانو
جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۰۹:۳۵ - درباره دریاچه تار دماوند
سلام تمام مسیرها ی منتهی به دریاچه از نظر زیر ساخت جادهای افتضاح می باشد. لطفا ترتیب اثر دهید
مشهدی
چهارشنبه ۰۳ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۱۰:۴۴ - درباره قلعه دم دم
با سلام قلعه دمدم به دست امیر خان برادوستی ساخته شد من 12 نوه امیر خان برادوستی میباشم
رسول کاظمی
پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۰۴:۴۶ - درباره دره اوشان-فشم (اوشون-فشم)
من از 30 سال پيش هر ساله در فصل تابستان به منطقه اوشان مراجعه مي كنم ولي با توجه به افزايش جمعيت و حضور بيشتر مردم به اين منطقه ، متاسفانه طي اين مدت سه دهه ، هيچگونه تغيير مثبتي جهت رفاه حال مردم از سوي شوراي اين منطقه صورت نگرفته و فقط باعث رفاه بيشتر اقشار مرفه و افزايش ويلاهاي گران قيمت شده است
سيد داود موسوي
شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۲۲:۵۸ - درباره قلعه کوه قاین
قلعه کوه در شهر قاین و استان خراسان جنوبی است لطفا این بنا های تاریخی را با نام جاهای دیگر به ثبت نرسانید
فاطمه
شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۱۶:۲۱
عبدا.. عامري |
|
عبدا.. عامري پيشينه: متولد 1301 تهران فارغ التحصيل دانشگاه هنرهاي زيبا شناخت رنگها در كودكي و در سنين هفت، هشت سالگي براي من اتفاق افتاد. يادم ميآيد صبح يك روز تابستاني، وقتي از خواب بيدار شدم، چشمم به ديوار كاهلگي روبهرو افتاد كه از باراني كه در نيمههاي شب باريده بود، هنوز خيس بود و نور آفتاب روي كاهها و سنگريزهها كه از دل ديوار بيرون زده بودند افتاد و تلفيق عجيبي از رنگهاي زرد طلايي، قهوهاي روشن، خاكستريهاي خوش رنگِ سنگريزهها با آبي لاجوردي آسمان، سبزي درختان و ابرهاي سفيد بهوجود آمده بود. اين تصوير براي هميشه در ذهنم ماندگار شد و از اين به بعد جهان رنگها، در من جان گرفتند و با من زندگي كردند.» عبدالله عامري در يك خانواده كاملاً مذهبي و در محله امامزاده يحيي، چسبيده به خيابان ري و از نقاط قديمي تهران، كه در ميانه شمال و جنوب شهر قرار گرفته بود و بافت اجتماعي متوسطي داشت، متولد ميشود. «روبهروي امامزاده يحيي و نزديك خانه ما مسجدي بود كهبهخاطرم هست تابستانها مردم روي پشتبام آن نماز ميخواندند. در وسط حياط مدرسه مسجد درخت چنار كهنسالي قرار داشت كه محيط دور تنه آن شش متري ضخامت داشت و شاخ و برگ گسترده آن سايهبان تمام حياط مسجد و پشتبام آن ميشد. كشف نقاشي اتفاق مهمي در كودكياش بود. او ناخواسته زباني را ميفهميد و درك ميكرد كه ميتوانست با آن سكوت كلامي را جبران كند. «گاهي از مدرسه كه برميگشتم برادر بزرگتراش را ميديدم كه در حال خط كشيدن روي ديوار است. من اول چيزي نميفهميدم ولي محو تماشاي خطخطيهاي او ميشدم. يواش يواش ميديدم كه اين خطها گل ميشوند، خانهها يا كوه ميشوند. فهميدم كه چنين كاري هم ميتوان كرد. من هم شروع به كشيدن شكلها و نقشها روي ديوار كردم. از اينكه ميتوانستم شكل اشيا را بكشم بينهايت مسرور ميشدم. بعد از مدتي ياد گرفتم كه با مدادرنگي منظرههايم را هم رنگ كنم. يك بار عكس منظرهأي را كه روي كارت پستال بود با مداد رنگي كشيدم. وقتي ديدم كه نقاشي من هم شبيه عكس روي كارت شده بهقدري ذوق زدهشدم كه آن را به همه نشان دادم. تشويق خانواده ودوستان مرا در اين كار دلگرم ميكرد.» به راهنمايي دائي خود براي ادامه تحصيل به هنرستان ميرود و ديپلم نقاشي ميگيرد. از جمله استادان او عليمحمد حيدريان و رسام ارژنگ بودند. بعداز هنرستان بلافاصله و بدون كنكور ورودي وارد «هنركده هنرهاي زيبا» ميشود.(۱۳۱۹) عبداله عامري مانند بسياري از هم نسلانش كه از اولين فارغالتحصيلان دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران بودند، در دوران تحصيل با نوگرايي در نقاشي و با مكاتبي مثل امپرسيونيسم و پست امپرسيونيسم آشنا ميشود و تجربه ميكند، و در دورههاي بعد از تحصيل، هم پاي نگرشهاي تازهاي كه در حيطه نقاشي مطرح ميگردد، به تجربه اندوزي خود ادامه ميدهد. بدين ترتنيب او با بسياري از گرايشهاي رايج در نقاشي مانند كوبيسم، نقاشي انتزاعي و نيمه انتزاعي، سوررئاليسم ونيز چشمداشت و توجه به هنر ايراني را تجربه ميكند و سرانجام بنا به خواسته خود و با توجه به حال و هواي موضوع نقاشي، تكنيك و يا سبكي را بهكار ميگيرد. «معتقدم كه نقاش بايد تكنيكهاي مختلفي كار كند تا هر مضموني را با تكنيك مناسب خودش بتواند بيان كند. وقتي به موضوعي فكر ميكنم، به اين هم ميانديشم كه اين موضوع را با چه تكنيكي بهتر ميتوان بيان كرد و سرانجام سراغ همان تكنيك ميروم. به همين جهت هم كارهاي من داراي يك روش و تكنيك ثابت نيستند و به شيوههاي اكسپرسيونيستي، سوررئال. آبستره و امپرسيونيست كار كردهام.» او كه با طبيعتسازي استادانهاي كارش را شروع كرده در بند آن شيوه كه هم در آن محدوده او را ميستايند، نميماند. به ساختن پردههاي اكسپرسيونيستي همچون منظره قهوه خانه ييلاقي و پل سرچشمه در بينيال دوم و سوم رو ميكند در همان اوان به كارهاي «پست امپرسيونيستي» توجه ميكند لحن كارهاي وانگوگ و سزان و گوگن را در فضاهاي سبز، آبي، قهوهاي آن دورهاش ميتوان شنيد. در دورهاي به فضاي آبستره فيگوراتيو ميرسد و «تابلو بار سنگين» اوج كارهاي اين دوره اوست كه خود ميگويد اجازه نمايش آن را سالها به او نداده بودند. چارپاياني كه تور پر از كاه را حمل ميكنند با خطوط مختصر قرمز و سياه خيلي سريع ساخته شده و از دور به مسامحه كلافهاي زرد را ميمانند كه در تپههاي كروي و درختان گردو پيچيده سبز در افقي دوراني همچون منظومهاي از حجمهاي رنگين گرد هم ميچرخند تا نماي جلوي تابلو كه گرايش و ريزش رنگها به جلو - با هجومي به آينده - بيننده را ميخكوب ميكند، آن دوران سرسامآور به سطح مستوي پايان ميپذيرد. او از اين هم فراتر ميرود، در تابلوي توفان، شيروانيها و درختان چنان از ريشه كنده شده و در هوا به شتاب دور شدهاند كه نقاش فقط رد حركت سريع حجم رنگي آنها را نشان داده است. اين تابلو حركت محض رنگ در فضا ست. به رغم تمام تنوع كاري كه عبدالله عامري در پيش گرفته است، دو نكته به طرز بارزي در كارهاي او به چشم ميخورد: نكته اول مفهومگرايي در آثار اوست. «هنرمندان بايد در راه تعالي و پيشرفت جامعهشان فعال باشند. كار من فقط بازي با چهار تا رنگ نيست. يك ظرف هر چقدر هم زيبا باشد، ولي اگر از غذاي مناسب تهي باشد، هيچ شكم گرسنهاي را سير نميكند. نقاشي بايد علاوه بر زيبايي، داراي مفاهيم عالي هم باشد تا هم مردم از آن استفاده كنند و هم خودش. خداوند گفته شما هم در مقابل خودتان، و هم در برابر جامعه مسئول هستيد. اينها را هنرمند بايد با كار خودش نشان دهد، و الا اگر غير از اين باشد، مردم خيلي زود اثر او را فراموش ميكنند.» كارهاي اساتيد گذشته قبل از ميكلآنژ، رافائل، حتي نقاشيهاي پيكاسو، كه بسيار مدرن هستند، تنها بهخاطر ظاهر زيباي آنها پابرجا نيستند، بلكه محتواي آنها هم داراي ارزش هستند.» نكته ديگري كه در آثار او قابل اعتنا ميباشند، عشق به طبيعت است. طبيعتي كه مظهر لطف خدا به بندگانش است. اين عشق را بهخصوص در همه مناظري كه از طبيعت كشيده ميتوان مشاهده كرد. رنگهاي روشن و درخشان مناظر او، انعكاسي از صفا، خلوص، پاكي و نيز اعتنا به «نگارگري ايراني» است. اين توجه او به نگارگري را از دورگيريهايي كه گاه بهكار ميگيرد ميتوان تشخيص داد. در تابلو «مهتاب» خانوادهاي را ميبينيم كه روي پشتبام يك آسياب آبي خوابيدهاند. بر فراز آسمان، قرص كامل گاه از لابهلاي ابرها، زمين را نورباران ميكند. روستايي كه در دل كوه و زير نور ماه لميده، هنوز كاملاً بهخواب نرفته است. گويي نسيم ملايمي برگ درختان را با وزش خود به حركت درآورده است. فضا آكنده از صداي خفيف باد در ميان برگ درختان و همهمه جويبار است. مرد هنوز بهخواب نرفته و غرق در تفكر است. او به چه چيزي فكر ميكند؟ طبيعتاً آنچه دغدغه نقاش است: «من عاشق اين مهتاب هستم. اين سكوت شب و مهتابي كه در آن حال و هواي عرفاني به آدم دست ميدهد و آدم را به تفكر درباره راز خلقت ميبرد.» شايد در جستجوي همين سكوت و نور ماه بود كه سالها پيش محله امامزاده يحيي را كه ديگر صفاي كودكياش را نداشت ترك گفت و در منطقهاي از كرج كه آن موقع نقطه دنج و خلوتي بود سكونت كرد و ميكند. |
|
تعداد بازدید : 1936 |
تعداد نظرات : 5
5 نظر درحال تایید است و یا بدلیل مغایرت با ارزشهای انسانی حذف شده است
|
نظر خود را در مورد عبدا.. عامري ثبت کنید.
|
آثار عبدا.. عامري