مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره آب گرم گنو
خودم نرفتم اما زیاد ازش تعریف میکنند
hojat
شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۰:۵۰:۱۳ - درباره تخت رستم
صرفا جهت اطلاع بخشی از سریال مردان آنجلس(اصحاب کهف) در غاری واقع در این کوه فیلم برداری شده.
artabaz
جمعه ۲۳ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۰۲:۰۴ - درباره دینار کوه
باسلام افتخار می کنم خواستگاه طایفه ام دینارکوه استوار است
محمد
دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۴۵:۴۷ - درباره برج سنگي ،قارلوجا
به نظر من این مطالب خیلی خوبه اما بهتر بود تمام این مکان ها با عکسهای هرچند کم اما زیبا از خود مکان های مورد نظر داده می شد تا بیشتری مردم را به حضور در آن مکان تشویق می کرد.
ناشناس
جمعه ۲۳ تير ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۰۸:۳۷ - درباره مسجد نصیرالملک
ادرس دقیقتربدیدو کاملتر بدید
ابوالفضل
دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۲۰:۵۴ - درباره تنگ تامرادی
واقعا از سایتتون خوشم اومد مخصوصا از اطلاعات تنک تامرادی
محمدس
يكشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۰۱:۲۴:۴۸ - درباره پارک ملی گلستان
باید یک ازانس حرفه ای فقط برای گلستان و براساس تنوع در خواست ها و تونایی های متفاوت مردم دایر گردد
آسا
شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۴۲:۵۲ - درباره روستای هرزویل
دوستان شرمنده فرمودند با این اطلاعات اولا که هرزویل روستایی از توابع شهرستان رودبار و استان گیلان هست. فاصله اون از شهر منجیل 3 کیلومتر و جالبه بدونین که اولین شهرک توریستی ایران با سینما کازینو رستوران فروشگاه استخر استاندارد و ... در سال 1342 در اون ساخته شده. شهرت هرزویل به خاطر سرو 3000 سالشه که ناصر خسرو قبادیانی تو سفر نامش از اون یاد کرده ، دیدن هرزویل خالی از لطف نسیت ، و جالبش اینجاس
مهرداد
پنجشنبه ۰۹ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۲۶:۳۴ - درباره قلعه لمبسر
باید رفت و دید تا به عظمت و شکوهش پی برد دارای موقعیت بسیار استراتژیک و حساس می باشد با دید عالی به طبیعت یعنی برفراز قله ای هستس که از یک سو به آب که مایه حیات می باشد می نگری و از سویی دیگر به طبیعت سر سبز که مایه نشاط میباشد حس خوبیه که فقط باید تجربه کرد
اهورا زارعی
دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۲۳:۴۳:۰۰ - درباره چشمه بش قارداش
سلام آیا می دانید معنی ((بش قارداش)) چیست؟ این عنوانی کاملا ترکی است به معنی: ((پنج برادر)). [بش=پنج - قارداش=برادر]
تورکیران
دوشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۱۰:۵۹ - درباره روستای زواره
با سلام اطلاعاتی که راجع به زواره به شما دادهاند ناقص است. 1- زواره روستا نیست بلکه در تقیسمات کشوری بخش است و دارای شهرداری و بخش داری و شهری است از توابع اردستان 2- زواره دارای آثار باستانی و زیارتی زیادی از قبیل یخچال - مناره - تکیه های قدیمی - بازارچه - مسجد دوقبله و خانه های قدیمی - و نیز دارای چندین امامزاده که معروف ترین آنها امامزاده یحیی برادر امام رضا می باشد لذا خواهشمند است تحق
طباطبایی
چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۵۴:۳۸ - درباره مسجد سلطانی
من متولد خيابان طالقاني بروجرد كوچه جنب مدرسه شهادت 45 متري بسيج كنوني هستم(در زمان تولد من 45 متري بسيج و ابراهيم آباد وجود نداشته) دوران ابتدايي در دبستان فردوسي (خ صفا) دوران راهنمايي شهيد باهنر(خ سيد مصطفي) دبيرستان امام خميني(خ نيما يوشيج) پيش دانشگاهي طباطبايي(ميدات امام حسين) دانشگاه آزاد(بلوار يادگار امام) از دوم دبيرستان در خ سعدي كوچه شهيد جناني سكونت داشتيم. اين مسجد حد فاصل
بهمن پيدايش
چهارشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۱۵:۲۵ - درباره آتشدان سنگی
خوبه
fp
چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۳۳:۲۵ - درباره چشمه گراب
بهتر بود طول و عرض جغرافیایی مکانها را نیز می نوشتید.
غلامرضا کوهساری
شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۰۸:۱۲ - درباره محله عودلاجان
عجیبه یک منار تنها که هیچ راه ورودی نداره اگر امروز بود از اون مسجد قدیمی منار که هیچی یک پاساژ بزرگ میدیدی
سولماز
يكشنبه ۰۳ دي ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۵:۴۱ - درباره آب گرم گنو
بوي بد بخاطر تركيبات سولفوريك هست بهنام خان
مهدي
چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۵۳:۰۵ - درباره بقعه سید رکن الدین
عالیه فوق العاده است با سپاس و تقدیر فراوان از شما
اناهید
يكشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۲ ساعت ۰۶:۴۳:۳۸ - درباره قلعه پرتغالی ها
شرمنده ولی نظری ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بی بی قمر
جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۳۷:۳۷ - درباره امامزاده شاهزاده عباس
زیارتگاه عباس بن موسی بن جعفر(ع) درکوه سیرجان بنام شاهزاداده عباس معروف که در زمان مامون خلیف عباسی به همرا ه جمعی از امام زاده وارد ایران شدند ودر شیراز بادشمنان جنک نموده که سرانجام احمدبن موسی (ع ) در آنجا شهید شده است و عباس بن موسی ( ع ) و برادرش حمزه جمعی ازامامزاده ها به سیرجان رسیدندندحمزه در سیرجان شهیدشد وعباس باهمراهین چون از کوه پنج بگذشت درمحلی بنام لازدر گروهی از خوارج
ترقیخواه
جمعه ۰۹ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۴۴:۳۷ - درباره گوی تپه
از مسئولین خواهش میکنم اقدامات لازم برای کالبد شکافی تپه را مهیا سازند همان طور که با کالبد شکافی تپه حسنلو اشیاء ارزشمند یافت شده مطمئن باشید گوی تپه هم داری اشیاء ارزشمندی خواهد بود که نمایانگر تمدن این خطه از آذربایجان خواهد بود لطفا قبل از انتقال اشیا به خارج کشور اقدامات لازم را انجام دهید تشکر
امیر
شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۴۳:۱۱
حماسه عاشقانه و با شکوه ویس و رامین |
|
پس شهرو ملکه زیبای ایرانی نام دخترک را ویس گذاشت . ولی بلافاصله ویس را به دایه ای سپرده تا او را به خوزان ( خوزستان ) ببرند و با کودک دیگری که تحت آموزش بزرگان کشوری بود دوره های علمی و مهم آن روزگار را ببیند . کودک دوم کسی نبود جز رامین برادر پادشاه مرو . هنگامی که این دو کودک بهترین دوران کودکی و جوانی را در کنار یکدیگر می گذارنند رامین به مرو فراخوانده می شود و ویس نیز به زادگاه خود در همدان . شهرو مادر ویس بدلیل آنکه دختر زیبای خود را ( ویس ) در پی قولی که در گذشته ها داده بود به عقد پادشاه پای به سن گذاشته مرو در نیاورد بهانه ازدواج با غیر خودی را مطرح نمود و می گوید که ویس با افراد غریبه ازدواج نمی کند و به همین جهت مایل است با برادرش ویرو ازدواج کند . به همین روی بنای مراسم بزرگی را گذاشتند تا از پیگری ها پادشاه مرو رهایی پیدا کنند . در روز مراسم "زرد" برادر ناتنی پادشاه مرو برای تذکر درباره قول شهبانو شهرو وارد کاخ شاهنشاهی می شود . ولی ویس که هرگز تمایل به چنین ازدواجی نداشت از درخواست پادشاه مرو و نماینده اش "زرد" امتناع میکند . خبر نیز به گوش پادشاه مرو رسید و وی از این پیمان شکنی خشمگین شد . به همین روی به شاهان گرگان - داغستان - خوارزم - سغد - سند - هند - تبت - و چین نامه نوشت و درخواست سپاهیان نظامی نمود تا با شهبانو مهابادی وارد نبرد شود . پس از خبر دار شدن شهرو شهبانوی ایرانی از این ماجرا وی نیز از شاهان آذربایجان - ری - گیلان - خوزستان یا سوزیانا - استخر و اسپهان یا اصفهان که همگی در غرب ایران بودند درخواست کمک نمود . پس از چندی هر دو لشگر در دشت نهاوند رویاروی یکدیگر قرار گرفتند . نبرد آغاز شد و پدر ویس ( همسر شهرو ) در این جنگ کشته شد . در فاصله نبرد رامین نیز در کنار سپاهیان شرق ایران قرار داشت و ویس نیز در سپاهاین غرب ایران شرکت نموده بود . در زمانی کوتاه آن دو چشم شان به یکدیگر افتاد و سالهای کودکی همچون پرده ای از دیدگانشان با زیبایی و خاطره گذشته عبور کرد . گویی گمشده سالهای خویش را یافته بودند . آری نقطه آغازین عشق ورجاوند ویس و رامین در دشت نهاوند رقم خورد . رامین پس از این دیدار به این اندیشه افتاد که برادر خویش ( پادشاه مرو ) را از فکر ازدواج با ویس منصرف کند ولی پادشاه مرو از قبول این درخواست امتناع نمود . پس از نبردی سخت پادشاه مرو با شهرو رو در رو می گردد و وی را از عذاب سخت پیمان شکنی در نزد اهورامزدا آگاه می نماید . شهرو در نهایت به درخواست پادشاه مرو تن داد و دروازه شهر را به روی پادشاه مرو گشود تا وارد شود و ویس را با خود ببرد . پس از بردن ویس به دربار پادشاه مرو در شهر جشن باشکوهی برگزار شد و مردم از اینکه شاه شهرشان ملکه خویش را برگزیده است خرسند شدند و شادمانی کردند . ولی رامین از عشق ویس در اندوه و دلگdری تمام بیمار شد و سپس بستری شد . ویس نیز که هیچ علاقه ای به همسر جدید خود ( پادشاه مرو ) نداشت مرگ پدرش را بهانه نمود و از همبستر شدن با پادشاه مرو امتناع کرد . در این میان شخصیتی سرنوشت ساز وارد صحنه عاشقانه این دو جوان ایرانی می شود و زندگی جدیدی برای آنان و تاریخ ایران رقم می زند . وی دایه ویس و رامین در دوران کودکی است که پس از شنیدن خبر ازدواج پادشاه مرو با ویس خود را از خوزستان به مرو می رساند . سپس با نیرنگ هایی که اندیشه کرده بود ترتیب ملاقات ویس و رامین با یکدیگر را می دهد و هر سه در یک ملاقات سرنوشت ساز به این نتیجه می رسند که ویس تنها و تنها به رامین می اندیشد و نمی تواند با پادشاه مرو زندگی کند . ولی از طرف دیگر رامین احساس گناه بزرگی را در دل خود حس می کرد و آن خیانت به زن همسر داری است که زن برادرش نیز بوده است . ولی به هروی آنان لحظه ای دوری از یکدیگر را نمی توانستد تاب و توان بیاورند . پس از ملاقات به کمک دایه ویس و رامین انها بهترین لحظات خود را در کنار یکدیگر سپری میکنند . پادشاه مرو که از جریانات اتفاق افتاده آگاهی نداشت از برادرش ( رامین ) و همسرش ( ویس ) برای شرکت در یک مراسم شکار در غرب ایران دعوت میکند تا هم ویس بتواند با خانواده اش دیداری کند و هم مراسم نزدیکی بین دو خاندان شکل گیرد . ولی نزدیکان پادشاه مرو از جریانات پیش آمده بین دایه و ویس و رامین خبرهایی را به شاه مرو میدهند . شاه مرو از خشم در خود می پیچد و آنان را تهدید به رسوایی میکند . حتی رامین را به مرگ نیز وعده می دهد . ویس پس از چنین سخنانی لب به سخن می گشاید و عشق جاودانه خود را به رامین فریاد می زند و میگوید که در جهان هستی به هیچ کس بیش از رامین عشق و علاقه ندارم و یک لحظه بدون او نمی توانم زندگی کنم . از طرف دیگر برادر ویس "ویرو" با ویس سخن میگوید که وی از خاندان بزرگی است و این خیانت یک ننگ برای خانوداه ما می باشد و کوشش خود را برای منصرف کردن ویس میکند . ولی ویس تحت هیچ شرایطی با درخواست ویرو موافقت نمی کند و تنها راه نجات از این درگیری ها را فرار به شهری دیگر می بینند . ویس و رامین به ری می گریزند و محل زندگی خود را از همگان مخفی میکنند . روزی رامین نامه ای برای مادرش نوشت و از جریانات پیش آمده پرسش کرد ولی مادر محل زندگی آنان را به پادشاه مرو که پسر بزرگش بود خبر میدهد . شاه با سپاهش وارد ری می شود و هر دو را به مرو باز میگرداند و با پای درمیانی بزرگان آنها را عفو میکند . پادشاه که از بی وفایی ویس به خود آگاه شده بود در هر زمانی که از کاخ دور می شد ویس را زندانی می کرد تا مبادا با رامین دیداری کند . پس از این وقایع آوازه عاشق شدن رامین و همسر شاه در مرو شنیده می شود و مردم از آن با خبر می شوند . روزی رامین که استاد و نوازنده چنگ و سازه های ایرانی بوده است در ضیافتی بزرگ در دربار مشغول سرودن عشق خود به ویس می شود . خبر به برادرش شاه مرو می رسد و وی با خشم به نزد رامین می آید و او را تهدید به بریدن گلویش میکند که اگر ساکت ننشیند و این چنین گستاخی کند وی را خواهد کشت . درگیری بالا می گیرد و رامین به دفاع از خویش برمی خیزد و با میانجیگری اطرافیان و پشیمانی شاه مرو جریان خاتمه می یابد . مردان خردمند و بزرگان شهر مرو رامین را پند میدهند که نیک تر است که شهر را ترک کنی و به این خیانت به همسر برادر خود پایان دهی زیرا در نهایت جنگی سخت بین شما درخواهد گرفت . با گفته های بزرگان مرو رامین شهر را ترک میکند و راهی غرب ایران می شود و ناچار زندگی جدیدی را با دختری از خانواده بزرگان پارتی به نام "گل" آغاز میکند ولی یاد و خاطره ویس هرگز از اندیشه او پاک نمی شود . روزی که رامین گل را به چهره ویس تشبیه میکند و به او از این شبهات ظاهری بین او و عاشق دیرینه اش ویس خبر میدهد همسرش برآشفته می گردد و او را یک خیانت کار معرفی میکند و پس از مشاجراتی از یکدیگر جدا می شوند . رامین که اندیشه ویس را از یاد نبرده بود مشغول نبشتن نامه ای برای ویس در مرو میشود. سپس مکاتبات طولانی بین آن دو مخفیانه انجام می گیرد و بنا به درخواست ویس رامین به مرو باز میگردد و هر دو با برداشتن مقداری طلا از خزانه شاهی فرار می کنند و راهی غرب ایران می شوند و پس از عبور از قزوین به دیلمان می رسند و آنجا مستقر می شوند . پادشاه مرو که خبر را می شنود سخت آشفته می شود و با سپاهیانش راهی جستجوی آن دو می شود . شاه و یارانش شب هنگام در جاده ای استراحت میکند ولی ناگهان گرازی بزرگ به اردوگاه آنان حمله می کند . پس از چنیدن ساعت درگیری میان شاه و یارانش با گراز حیوان شکم شاه مرو را از بالا تا به پایین می درد و در نهایت پادشاه مرو آن شب کشته می شود . پس از شنیدن خبر مرگ شاه مرو رامین به عنوان جانشین وی تاج سلطنت را بر سر می گذارد و زندگی رسمی خود را با معشوقه خود آغاز میکند تا روزی که ویس پس از سالها به مرگ طبیعی فوت می شود . رامین که زندگی پر از مشقتش را برای رسیدن به ویس سپری کرده بود با مرگ ویس کالبد او را در زیر زمینی قرار می دهد و پس از واگذاری تاج و تخت شاهی به اطرافیانش در مراسمی بزرگ راهی زیر زمین می شود و خود در کنار ویس با زندگی بدرود می گوید و با آغوش باز به مرگ درود می دهد و در کنار کالبد معشوقه دیرینه اش به خاک او و جسدش بوسه می زند و خودکشی می کند و چنین پایان یافت عشقی که پس از دو هزار سال همچنان آوازه اش در ایران و جهان شنیده می شود . |
|
راوی داستان : فخرالدین اسعد گرگانی |
|
تعداد نظرات : 0 |
تعداد بازدید : 3796 |