مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره سرچشمه محلات
عالیه جاش
شقایق
يكشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۱۷:۴۱ - درباره قره کلیسا (کلیسای تاتائوس )
Thanks for that! It's just the anwesr I needed.
Cherlin
يكشنبه ۱۸ دي ۱۳۹۰ ساعت ۲۳:۴۰:۴۱ - درباره آب انبار قوام بوشهر
رستوران داخلش خیلی عالیه حتما سر بزنید.
مجید
سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۵۰:۲۵ - درباره قلعه فلک الافلاک
حتما در صورت امکان از این قلعه دیدن کنید. من دیدم عالی بود.
س ت
يكشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۴۹:۱۱ - درباره درباره ملاير
اطلاعات کلي کشور ايران استان همدان شهرستان ملاير بخش مرکزي نام(هاي) قديمي دولتآباد، ملآگر و مالآير که مربوط به زماني است که ملاير بسيار کوچک بوده است. مردم جمعيت در سال 1390 کل : 287982 شهري : 176748 روستايي : 111234 زبان گفتاري گويش ملايري (لري ثلاثي ) فارسي، لري , لکي مذهب شيعه جغرافياي طبيعي مساحت 3210 کيلومتر مربع ارتفاع از سطح دريا 1725 متر آبوهوا ميانگين دماي سالانه
خداداد نديمي
سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۰۴:۳۱ - درباره موزه سنندج
لطفا بیشتر به وضع موزه ها و اماکن تاریخی سنندج برسین چون تنها یادگار از تاریخ و فرهنگ گذشته ما هستن.نذارین اصلالتمون یادمون بره. همیشه زنده باشین.
دختری از دیار کردستان
جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۱:۴۳ - درباره تالاب عمارت
اصلا از این روستای عمارت خوشم نیامد
مسعود هفته
يكشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۱:۴۷ - درباره زندان هارون
این اثر بسیار جالب ودیدنی است.توصیه می کنم حتما ببینید.2سالی می شه که مرمت شده ولی در جاده ورودی آن ایستبازرسی مربوط به سپاه قراردارد ولی اجازه بازدید می دهند.
وحید
سه شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۳۵:۳۵ - درباره آبشار لوه گالیش
خیلی زیبا و قشنگه
فاطمه
دوشنبه ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۵۰:۴۲ - درباره کلیسای سنت استپانوس
این بنای کم نظیر از نماد های عشق ادمی است که در چنین مکانی به صعوبت ساخته شده است معماری بسیار زیبا و قابل تعمق آن و محل جغرافیای استقرار آن از دیگر جاذبه های آن است.
ایرانگرد
شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۰۰:۲۰ - درباره رباط شرف
علت اينكه تا امروز دست نخوده مانده و در زمان مغولها تخريب نشده اين است كه در آن زمان خالي از سكنه بوده
محمد كفاش قوچاني
جمعه ۲۷ دي ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۴۶:۳۲ - درباره رودخانه ماربر
تا اونجایی که ما الاع داریم این رودخانه از زیر حوضه های روددخانه کارون و متعلق به استان اصفهان ،شهرستان سمیرم می باشد.
پریسا اکبری
يكشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۱:۰۴ - درباره مقبره شاه اسماعیل صفوی
سلام توضیحات جالب بود ولی بدون تصویر فایده نداره
نازنین قادر
شنبه ۰۴ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۲۷:۳۱ - درباره غار علیصدر
خیلی خیلی علی بود
کیهان
جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۴۲:۳۸ - درباره پل صفوي حسن آباد
اطلاعات ناقص عکس آدرس دقیق
داریوش علیزاده
دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۰۰:۳۵ - درباره برج اوچ گنبد خان
لطفا عکس واطلاعات بیشتری از روستای زیبای اوچگنبد در سایت قرار دهید
ایمانی
چهارشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۱۱:۵۱ - درباره مسجد جامع دزک
مسجد تاریخ آن به قرن اول هجری بر می گردد نه دوره صفوی لطفا تصحیح بفرمائید
احمدی
دوشنبه ۰۳ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۳۴:۰۶ - درباره مسجد داش آغلیان
مسجد داش آغلیان به قول و تعریف مرحوم ستار خضرلو از همسایگانان خیلی قدیمی مسجد نقل میکرد که در سال 1287 خورشیدی معماران تبریزی آمدند و سقف زیبا و بدون ستون داش آغلیان را پوشاندند و تعمیز و بنای مجددا مسجد نیز در همان سال اتفاق افتاد !
یوسف علی همتی
پنجشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۴:۱۷ - درباره آرامگاه باباطاهر
افتضاحه
باران156
پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۰۵:۱۳ - درباره قلعه گلاب، گل و ده مرد
ضمن تشكر از مطلب درج شده تقاضا دارد در خصوص اين منطقه تاريخي مطلب جامع تري در وب سايتتان درج بفرماييد
محمدرضا گلابي
جمعه ۰۷ تير ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۱۶:۲۰
حماسه عاشقانه خسرو و شیرین |
|
زندگی عاشقانه خسرو و شیرین بر اساس زندگی پر فراز و نشیب شاهنشاه ساسانی و شیرین شاهزاده ارمنی رقم خورده است . خسروپرویز در سال 590 میلادی تاجگذاری نمود و رسما شاهنشاه ایران شد . اتفاقات بسیاری در طول حکومت وی رخ داد که در این مکان نمی گنجد ولی زندگی زناشویی این پادشاه حماسه ای را در کشور ما رقم زد که امروزه نیز جای خود را در تاریخ ما به شکل زیبایی حفظ کرده است . بسیاری از بزرگان شعر و ادب و تاریخ ایران پیرامون این حماسه سروده های را از خود به جای گذاشتند تا نسلهای آینده از آن بهره ببرند . همچون فردوسی بزرگ - نظامی گنجوی - وحشی بافقی و چند تن دیگر از بزرگان . . . نکته جالب این ماجرا در این است که مادر شیرین که شهبانوی ارمنستان بوده به دختر خویش در این مورد هشدار می دهد که از جریان ویس و رامین عبرت بگیرد و آن را تکرار نکند . ماجرا در بسیاری وقایع همچون ویس و رامین در صدها سال قبل از خسرو و شیرین است . فردوسی می فرماید خسرو فرزند هرمزد چهارم از دوره کودکی از خصایص برجسته ای برخوردار بود . وی پیکری ورزیده و قامتی بلند داشت . از دیدگاه دانش و خرد و تیر اندازی وی بر همگان برتری داشت . به گفته تاریخ نگاران او می توانست شیری را با تیر به زمین بزند و ستونی را با شمشیر فرو بریزد . در سن چهارده سالگی به فرمان پدرش وی به فیلسوف بزرگ ایرانی بزرگمهر ( به زبان تازی بوذرجمهر) سپرده شد . خسرو شبی در خواب انوشیروان دادگر را به خواب دید که به او از دیدار با عشق زندگی اش خبر می داد و اینکه به زودی اسب جدیدی به نام شبدیز را خواهد یافت که او از طوفان نیز تندرو تر است . سپس او را از نوازنده جدیدش به نام باربد که میتواند زهر را گوارا سازد آگاهی داد و اینکه به زودی تاج شاهنشاهی را بر سر خواهد گذاشت . روزی خسرو از دوست خویش شاهپور که هنرمندی شایسته بود درباره زنی به نام مهین بانو در قلمرو حکومتی ارمنستان که جزوی از خاک ایران بوده است سخنهایی می شنود . از دختر زیبایش شیرین می شنود که شاهزاده ای برجسته و با کمالات است . شاهپور وی را به خسرو پیشنهاد میکند و خسرو که از تمجید های وی شگفت زده شده بود پیشنهاد وی را می پذیرد . روزی شاپور تصور نقاشی خسرو را به ارمنستان می برد و در حکم دوست نقش واسطه را برای خسرو ایفا میکند . شیرین نیز با نگاهی به فرتور با ابهت خسرو عاشق و دلباخته وی می شود . شاپور حلقه ای را با خود برده بود تا در صورت پاسخ مثبت از شاهزاده آن را به وی تقدیم کند و چنین نیز کرد و شیرین را به تیسپون مدائن در بغداد امروزی که پایتخت ساسانی بود دعوت نمود . شیرین روزی به بهانه شکار از مادر درخواست اجازه نمود و با اسبی تندرو به نام شبدیز همراه با یارانش راهی تیسفون می گردد . در میان راه به دریاچه ای کوچک ( به نام سرچشمه زندگانی ) برخورد میکند و از فرط خستگی همانجا توقف میکند . شیرین برای خنک کردن خویش لباسهایش را از تن بدر میکند و برای شنا راهی آب میگردد . به گفته مورخین چهره شیرین و اندام وی چنان زیبا و محسور کننده بوده که چشمان آسمان پر از اشک می شده است . شیرین در روزگار خویش در زیبای چهره و اندام سرآمد روزگار خود بود و نمونه بارزی از یک زن ایرانی از نسل آریا . در این میان خسرو که در تیسفون درگیری شخصی به نام بهرام چوبین بود ( بهرام از سرداران به نام ایران بود که برای گرفتن تاج و مقام بر ضد شاه شورش کرده بود و سکه هایی به نام خود ( بهرام ششم ) ضرب کرده بود . ) به اندرز بزرگ امید یا بزرگمهر پایتخت را برای مدتی ترک میکند . به همین دلیل به یارانش در تیسپون می سپارد که اگر شیرین شاهزاده ارمنستان به دیدار وی آمد از او به مهربانی پذیرایی کنند . خسرو پس از این وقایع سوار بر اسب خویش تیسفون را به همراه سپاهی بزرگی با درفش کاویانی به دست ترک میکند و از قضای روزگار خسرو به همان منطقه ای می رسد که از نظر سبزی و زیبایی بر دیگر مناطق برتری داشته است و شیرین نیز همانجا با بدن عریان مشغول آب تنی بوده است . شیرین با خود اندیشه میکند که این شخص چه کسی می تواند باشد که چنین احساساتی را در وی بوجود آورده است بیگمان تنها خسرو است که مرا گرفتار خویش کرده است . ولی از طرفی خسرو شاه شاهان - شاه ممالک بزرگ ایران چگونه ممکن است با چنین لباس و ظاهری عادی در دشت ها و مزارع حاضر شود . پس لباس خویش را بر تن میکند و بر سوار بر اسپ خویش میگردد و دور می شود . خسرو نیز که تصویر وی را توسط شاپور دیده بود او را شناخت و دقایقی که مهو زیبایی شیرین شده بود او را از دست داد و هنگامی که در پی او جستجو کرد وی را نیافت . خسرو اشکی از دیدگانش فرو می ریزد و خود را سرزنش میکند و به راه خود ادامه می دهد . شیرین نیز به پایتخت ایران رسید و خود را به دربار معرفی نمود . (ارمنستان زیر نظر ایران بود و شاه آنجا زیر نظر شاهنشاه ایران.) زنان دربار که از زیبایی این شاهزاده ایرانی شگفت زده شده بودند وی را احترام گذاشتند و او را راهنمایی کردند . شیرین پس از ساعتی متوجه آشوبهای پایخت می شود و از اطرافیان می شنود که خسرو به همین منظور دربار را ترک کرده است . در این لحظه متوجه می شود که شخصی که در میان راه در حال آبتنی مشاهده کرده بود کسی نبوده جز خسروپرویز معشوقه خود . در همین حال خسرو به ارمنستان رسید و به دیدار مهین بانو شهبانوی ارمنستان رفت و در کنار وی شرابی نوشید و از فقدان شیرین ابراز ناراحتی نمود . خسرو پس از چند روز اقامت در ارمنستان پیکی از تیسپون دریافت میکند که بزرگان ایران برای وی نوشته بودند . متن نامه حکایت از آن داشت که پدر خسرو ( هرمزد ) درگذشته است و حال تاج و تخت کشور در انتظار اوست . خسرو راهی تیسپون می شود و پس از رسیدن به آنجا مشاهده میکند که شیرین تیسفون را ترک کرده است . شیرین نیز پس از مدتی به ارمنستان باز میگردد تا با خسرو دیدار کند ولی هر دو در یک روز ترک مکان کرده بودند و موفق به دیدار یکدگیر نشدند . در این میان بهرام چوبین از وقایع عاشق شدن خسرو بر شیرین آگاه می شود و در ایران شایع می کند که شاهنشاه از عشق وی دیوانه شده است و توانایی اداره کشور را ندارد . پس از چنین شایعاتی شورشهایی بر ضد شاه صورت میگیرد و بر اثر همین شایعات خسرو با مشورت بزرگان ایران پایتخت را دگر بار ترک میکند و راهی آذربایجان و سپس ارمنستان میگردد و در همانجا با معشوقه خود دیدار میکند . وقایع این دو دلداده باعث میگردد که مادر شیرین ( مهین بانو ) به دخترش تذکر بدهد که یا بایستی به همسری وی دربیایی یا وی را ترک کنی . مادر بار دگر شیرین را از راهی که ویس رفت بر حذر می دارد و به عواقب غیر اخلاقی آن هشدار میدهد ولی او نمی دانست که دست روگاز دقیقا همان ماجرا را باردیگر رقم می زند و او نمی تواند مانع از وقوع آن شود . خسرو نیز از سخنان میان مادر و دختر آگاهی یافت و این امر مایه کدورت هایی بین آنان شد که در نهایت با سخنانی تند خسرو آنان را ترک میکند و راهی قستنطنیه ( در استانبول ترکیه کنونی ) شد . خسرو آنجا از ارتش بیزانس درخواست یاری کرد تا شورش غاصب تاج و تخت بهرام چوبینه را خاموش کند . برای این امر مجبور به گزیدن مریم - دختر امپراتور روم به همسری شد تا پیمان خانوادگی خود را با امپراتور مستحکم کند و از او درخواست ارتش کند . پس از درگیری میان بهرام چوبین و خسرو بهرام شکست میخورد و به چین می گریزد و خسرو پرویز قدرت را در دست میگیرد . پس از آرام شدن پایتخت و تاجگذاری پادشاه - خسرو باردگیر به اندیشه معشوقه خود می افتاد و برای همین امر به نوازندگان مشهور خود نکسیا و باربد فرمان میدهد سرودها و موسیقی هایی را در ستایش این عشق جاودانه بنوازند . در این میان مادر شیرین میهن بانو که شاه ارمنستان بود با زندگی بدرود حیات میکند و تاج شاهی به شیرین دختر وی می رسد . ولی در این برهه از زمان شخصی به نام فرهاد که به فرهاد سنگ تراش مشهور بود وارد جریان می شود . روزی که شیرین در شکار بود با فرهاد رودر روی می شود و فرهاد نیز ناخواسته عاشق و دلباخته شیرین می شود و از زیبایی او حیران می گردد . فرهاد برای رسیدن به شاهزاده ایرانی ارمنستان دست به هر کاری می زد و این تلاشهای در نهایت به خسرو گزارش شد . خسرو در مرحله نخست با او سخن گفت و کوشش کرد که وی را از ادامه این راه منصرف نماید . ولی فرهاد نپذیرفت . خسرو کیسه های طلا و جواهراتی را به او هدیه داد تا اندیشه شیرین را از یاد ببرد . ولی فرهاد هیج یک از این پاداشها را نمی پذیرد . در نهایت خسرو مجبور به دادن فرمانی می شود که شاید فرهاد را منصرف کند . خسرو به فرهاد می گوید که اگر میخواهی به شیرین برسی بایستی شکافی بزرگ در کوه بیستون در کرمانشاهان ایجاد کنی تا کاروانها بتوانند از آن عبور کنند . بیستون کوهی مقدس است که کتیبه داریوش بزرگ را در خود جای داده است . فرهاد این کار غیر ممکن را به شرطی می پذیرد که خسرو دست از شیرین بردارد . فرهاد شروع به کندن بیستون میکند . شیرین روزی برای فرهاد شیر تازه می آورد تا خستگی را از تن بدر کند . ولی در هنگام بازگشت اسبش از پای می افتد و هلاک می شود . فرهاد از این امر آگاهی می یابد و شیرین را بر دوش می گیرد و شاهانه به قصرش می رساند و خبر این ماجرا به خسرو می رسد . خسرو که استقامت فرهاد را در ربودن شیرین می بیند و به این اندیشه می افتاد که شاید وی روزی بتواند بیستون را شکاف دهد پس اخبارهای جعلی در شهر پراکنده می کند و قاصدی نزد فرهاد می فرستد که شیرین فوت شده است . فرهاد که در بالای کوه مشغول کندن بیستون بود با شنیدن خبر درگذشت شیرین دیگر ادامه راه برایش غیر ممکن بود و هیچ تمایلی به زندگی نداشت پس خود را از بالای کوه به پایین پرت میکند و جان می سپارد . امروزه نام قصر شیرین در کرمانشاه به همین روی بر این شهر گذاشته شده است زیرا شیرین بناهایی را برای خویش در آنجا ساخته بود . مریم همسر خسرو پس از مدتی فوت یا مسموم می شود. خسرو راهی اصفهان میگردد . آنجا دختری به نام شکر که در زیبایی و معصومیت در شهر خود مشهور است را به همسری برمیگزیند . ولی پس از مدتی دوباره به اندیشه شیرین می افتد . پس دست به نوشتن نامه هایی برای شیرین می زند . شیرین پس از مدتی به دعوت خسرو راهی ت |
|
تعداد نظرات : 0 |
تعداد بازدید : 3148 |