مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره امامزاده بابا پیر احمد
افتضاح
ش.ا
يكشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۶:۳۳ - درباره سازه های آبی شوشتر
شوشتر یعنی خوب تر . و پس از بازدید متوجه شدم که این یک واقعیته
شنبه ۰۹ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۰:۴۷ - درباره درباره ملاير
ملایر شهری بسیار زیبا و تمیز!پارک سیفیه یادتون رفته بگین!
hossein gholami
جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۰۶:۱۷:۵۲ - درباره تخت رستم
صرفا جهت اطلاع بخشی از سریال مردان آنجلس(اصحاب کهف) در غاری واقع در این کوه فیلم برداری شده.
artabaz
جمعه ۲۳ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۰۲:۰۴ - درباره سردر باغ ملی
ممنون .خیلی عالی بود.
roya rahimbiki
سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۳۶:۰۳ - درباره کاخ سعد آباد
خوب بود
محمدی
جمعه ۰۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۱۶:۴۳ - درباره حرم امام خمینی
هر وقت که به صحنش نکاه میکنم آرامش میگیرم اینو از ته دلم میگم.
سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۲۸:۵۵ - درباره تنگ تامرادی
Short, sweet, to the point, FREE-exactly as ifnormation should be!
Jenita
يكشنبه ۱۸ دي ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۲۲:۳۴ - درباره پارک جنگلی وکیل آباد
پارک جنگلی وکیل آباد یکی از زیاترین پار کهای ایران میباشد که در حومه شهر مشهد قرار دارد. این پارک قدمت هفتاد ساله دارد که به همت حاج حسین ملک ساخته شده و پس از درگشت ایشان در اختیار شهرداری مشهد قرار گرفت . مدیریت بی نظیر پارک در فضا سازی وسنگفرش پیاده روها و نصب المان های قدیمی سبب شده تا جشم اندارهای زیباییرا فراهم گرداند. مساحت پارک تقریبا هشتاد هکتار میباشد که شامل آبشار . کوهستان. س
مجتبی آقایی حکاک
شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۴۴:۲۷ - درباره قلعه پنج برار مورموری(قلعه تاجمیر)
بنده هم کاملا با این نظر که قلعه ی تاجمیرخوانند مخالفم. دربرخی محافل که کایدخرده ها حضور ندارند بحث هایی دال بر این که فلان کس یا اجدادش خان کاید خرده های مورموری بودند بیان می شود که دروغ پردازی وکذب محض است. تاجایی که اطلاع داریم طایفه ی کایدخرده به همراه سایرطوایف جریش، همواره درجوی مسالمت آمیز با هم زندگی کردن. این که برخی برای این طایف خان وخان سازی میکنن دروغ پردازی بیش نیست واین
واقع گو
يكشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۰۸:۵۸ - درباره مسجد دژگان
بسیار مسجد زیبایی است
محمد
جمعه ۰۹ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۱۳:۵۰:۵۰ - درباره امامزاده بابا پیر احمد
افتضاح
ش.ا
يكشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۶:۳۳ - درباره مسجد جامع نی ریز
BA VOROOD BE HAYATE IN MASJED DAR TOONEL ZAMAN GHARAR MIGIRID VA BE HAAL VA HAVAYE HEZAR SAL GHABL MIRAVID
mosafer
جمعه ۰۴ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۰۶:۳۹ - درباره روستاي وشنوه
این روستا از همه نظر عالیه
محمدعسگری
چهارشنبه ۰۹ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۴۴:۵۸ - درباره شهرك صنعتي- توريستي ارگ جديد بم
ارگ جدید در جوار ارگ قدیم بم نیست.لطفا اصلاح بفرمائید.محل ارگ جدید کیلومتر 10 جاده بم-زاهدان است.
hamed taheri
سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۵:۱۱ - درباره خانه سید محمود بهشتی
ااین خونه مال اجداد منه اینارو که خودمم میدونستم یه کم بیشتر چیزی بزارید
سید محمد بهشتی
شنبه ۱۲ دي ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۴۹:۵۹ - درباره برج اوچ گنبد خان
از آقا ی سردار ت بخاطر حس وطن پرستی تشکر می شود ک ک
چهارشنبه ۰۴ تير ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۰۰:۱۲ - درباره دریاچه عباس آباد
واقعن با این سایتتون هنر کردید.به این میگن توسعه گردشگری!؟ نه عکسی نه فیلمی
دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۴۸:۱۴ - درباره دبيرستان فيروز بهرام
سلام. من فقط نماي خارجي اين دبيرستان رو ديدم، فوقالعاده زيباست. كاش ميشد مثل موزهها از اين دبيرستان هم بازديد كرد.
مريم غفوري
پنجشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۴۱:۰۳
درباره خليل سمائي جابلو
میلاد نریمانی
يكشنبه ۰۳ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۴۷:۵۴

عبدا.. عامري |
|
عبدا.. عامري پيشينه: متولد 1301 تهران فارغ التحصيل دانشگاه هنرهاي زيبا شناخت رنگها در كودكي و در سنين هفت، هشت سالگي براي من اتفاق افتاد. يادم ميآيد صبح يك روز تابستاني، وقتي از خواب بيدار شدم، چشمم به ديوار كاهلگي روبهرو افتاد كه از باراني كه در نيمههاي شب باريده بود، هنوز خيس بود و نور آفتاب روي كاهها و سنگريزهها كه از دل ديوار بيرون زده بودند افتاد و تلفيق عجيبي از رنگهاي زرد طلايي، قهوهاي روشن، خاكستريهاي خوش رنگِ سنگريزهها با آبي لاجوردي آسمان، سبزي درختان و ابرهاي سفيد بهوجود آمده بود. اين تصوير براي هميشه در ذهنم ماندگار شد و از اين به بعد جهان رنگها، در من جان گرفتند و با من زندگي كردند.» عبدالله عامري در يك خانواده كاملاً مذهبي و در محله امامزاده يحيي، چسبيده به خيابان ري و از نقاط قديمي تهران، كه در ميانه شمال و جنوب شهر قرار گرفته بود و بافت اجتماعي متوسطي داشت، متولد ميشود. «روبهروي امامزاده يحيي و نزديك خانه ما مسجدي بود كهبهخاطرم هست تابستانها مردم روي پشتبام آن نماز ميخواندند. در وسط حياط مدرسه مسجد درخت چنار كهنسالي قرار داشت كه محيط دور تنه آن شش متري ضخامت داشت و شاخ و برگ گسترده آن سايهبان تمام حياط مسجد و پشتبام آن ميشد. كشف نقاشي اتفاق مهمي در كودكياش بود. او ناخواسته زباني را ميفهميد و درك ميكرد كه ميتوانست با آن سكوت كلامي را جبران كند. «گاهي از مدرسه كه برميگشتم برادر بزرگتراش را ميديدم كه در حال خط كشيدن روي ديوار است. من اول چيزي نميفهميدم ولي محو تماشاي خطخطيهاي او ميشدم. يواش يواش ميديدم كه اين خطها گل ميشوند، خانهها يا كوه ميشوند. فهميدم كه چنين كاري هم ميتوان كرد. من هم شروع به كشيدن شكلها و نقشها روي ديوار كردم. از اينكه ميتوانستم شكل اشيا را بكشم بينهايت مسرور ميشدم. بعد از مدتي ياد گرفتم كه با مدادرنگي منظرههايم را هم رنگ كنم. يك بار عكس منظرهأي را كه روي كارت پستال بود با مداد رنگي كشيدم. وقتي ديدم كه نقاشي من هم شبيه عكس روي كارت شده بهقدري ذوق زدهشدم كه آن را به همه نشان دادم. تشويق خانواده ودوستان مرا در اين كار دلگرم ميكرد.» به راهنمايي دائي خود براي ادامه تحصيل به هنرستان ميرود و ديپلم نقاشي ميگيرد. از جمله استادان او عليمحمد حيدريان و رسام ارژنگ بودند. بعداز هنرستان بلافاصله و بدون كنكور ورودي وارد «هنركده هنرهاي زيبا» ميشود.(۱۳۱۹) عبداله عامري مانند بسياري از هم نسلانش كه از اولين فارغالتحصيلان دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران بودند، در دوران تحصيل با نوگرايي در نقاشي و با مكاتبي مثل امپرسيونيسم و پست امپرسيونيسم آشنا ميشود و تجربه ميكند، و در دورههاي بعد از تحصيل، هم پاي نگرشهاي تازهاي كه در حيطه نقاشي مطرح ميگردد، به تجربه اندوزي خود ادامه ميدهد. بدين ترتنيب او با بسياري از گرايشهاي رايج در نقاشي مانند كوبيسم، نقاشي انتزاعي و نيمه انتزاعي، سوررئاليسم ونيز چشمداشت و توجه به هنر ايراني را تجربه ميكند و سرانجام بنا به خواسته خود و با توجه به حال و هواي موضوع نقاشي، تكنيك و يا سبكي را بهكار ميگيرد. «معتقدم كه نقاش بايد تكنيكهاي مختلفي كار كند تا هر مضموني را با تكنيك مناسب خودش بتواند بيان كند. وقتي به موضوعي فكر ميكنم، به اين هم ميانديشم كه اين موضوع را با چه تكنيكي بهتر ميتوان بيان كرد و سرانجام سراغ همان تكنيك ميروم. به همين جهت هم كارهاي من داراي يك روش و تكنيك ثابت نيستند و به شيوههاي اكسپرسيونيستي، سوررئال. آبستره و امپرسيونيست كار كردهام.» او كه با طبيعتسازي استادانهاي كارش را شروع كرده در بند آن شيوه كه هم در آن محدوده او را ميستايند، نميماند. به ساختن پردههاي اكسپرسيونيستي همچون منظره قهوه خانه ييلاقي و پل سرچشمه در بينيال دوم و سوم رو ميكند در همان اوان به كارهاي «پست امپرسيونيستي» توجه ميكند لحن كارهاي وانگوگ و سزان و گوگن را در فضاهاي سبز، آبي، قهوهاي آن دورهاش ميتوان شنيد. در دورهاي به فضاي آبستره فيگوراتيو ميرسد و «تابلو بار سنگين» اوج كارهاي اين دوره اوست كه خود ميگويد اجازه نمايش آن را سالها به او نداده بودند. چارپاياني كه تور پر از كاه را حمل ميكنند با خطوط مختصر قرمز و سياه خيلي سريع ساخته شده و از دور به مسامحه كلافهاي زرد را ميمانند كه در تپههاي كروي و درختان گردو پيچيده سبز در افقي دوراني همچون منظومهاي از حجمهاي رنگين گرد هم ميچرخند تا نماي جلوي تابلو كه گرايش و ريزش رنگها به جلو - با هجومي به آينده - بيننده را ميخكوب ميكند، آن دوران سرسامآور به سطح مستوي پايان ميپذيرد. او از اين هم فراتر ميرود، در تابلوي توفان، شيروانيها و درختان چنان از ريشه كنده شده و در هوا به شتاب دور شدهاند كه نقاش فقط رد حركت سريع حجم رنگي آنها را نشان داده است. اين تابلو حركت محض رنگ در فضا ست. به رغم تمام تنوع كاري كه عبدالله عامري در پيش گرفته است، دو نكته به طرز بارزي در كارهاي او به چشم ميخورد: نكته اول مفهومگرايي در آثار اوست. «هنرمندان بايد در راه تعالي و پيشرفت جامعهشان فعال باشند. كار من فقط بازي با چهار تا رنگ نيست. يك ظرف هر چقدر هم زيبا باشد، ولي اگر از غذاي مناسب تهي باشد، هيچ شكم گرسنهاي را سير نميكند. نقاشي بايد علاوه بر زيبايي، داراي مفاهيم عالي هم باشد تا هم مردم از آن استفاده كنند و هم خودش. خداوند گفته شما هم در مقابل خودتان، و هم در برابر جامعه مسئول هستيد. اينها را هنرمند بايد با كار خودش نشان دهد، و الا اگر غير از اين باشد، مردم خيلي زود اثر او را فراموش ميكنند.» كارهاي اساتيد گذشته قبل از ميكلآنژ، رافائل، حتي نقاشيهاي پيكاسو، كه بسيار مدرن هستند، تنها بهخاطر ظاهر زيباي آنها پابرجا نيستند، بلكه محتواي آنها هم داراي ارزش هستند.» نكته ديگري كه در آثار او قابل اعتنا ميباشند، عشق به طبيعت است. طبيعتي كه مظهر لطف خدا به بندگانش است. اين عشق را بهخصوص در همه مناظري كه از طبيعت كشيده ميتوان مشاهده كرد. رنگهاي روشن و درخشان مناظر او، انعكاسي از صفا، خلوص، پاكي و نيز اعتنا به «نگارگري ايراني» است. اين توجه او به نگارگري را از دورگيريهايي كه گاه بهكار ميگيرد ميتوان تشخيص داد. در تابلو «مهتاب» خانوادهاي را ميبينيم كه روي پشتبام يك آسياب آبي خوابيدهاند. بر فراز آسمان، قرص كامل گاه از لابهلاي ابرها، زمين را نورباران ميكند. روستايي كه در دل كوه و زير نور ماه لميده، هنوز كاملاً بهخواب نرفته است. گويي نسيم ملايمي برگ درختان را با وزش خود به حركت درآورده است. فضا آكنده از صداي خفيف باد در ميان برگ درختان و همهمه جويبار است. مرد هنوز بهخواب نرفته و غرق در تفكر است. او به چه چيزي فكر ميكند؟ طبيعتاً آنچه دغدغه نقاش است: «من عاشق اين مهتاب هستم. اين سكوت شب و مهتابي كه در آن حال و هواي عرفاني به آدم دست ميدهد و آدم را به تفكر درباره راز خلقت ميبرد.» شايد در جستجوي همين سكوت و نور ماه بود كه سالها پيش محله امامزاده يحيي را كه ديگر صفاي كودكياش را نداشت ترك گفت و در منطقهاي از كرج كه آن موقع نقطه دنج و خلوتي بود سكونت كرد و ميكند. |
|
تعداد بازدید : 2112 |
تعداد نظرات : 5
5 نظر درحال تایید است و یا بدلیل مغایرت با ارزشهای انسانی حذف شده است
|
نظر خود را در مورد عبدا.. عامري ثبت کنید.
|
آثار عبدا.. عامري