مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره آرامگاه دهقان سامانی
بیشتر رسیدگی بشه
مجید چهل گردی سامانی
سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۰:۰۹ - درباره مسجد جامع جورشر
من از اینکه ایرانی هستم به خود افتخار میکنم با تشکر از شما
علی مزرعی جورشری
دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۱۶:۱۲ - درباره امامزاده علي الصالح
لطفا ازمعجزات این امام زاده ی بزرگ برای کسانی که بزرگی این امام زاده رانمی شناسند بگویید
کوثر
يكشنبه ۰۶ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۱۱:۱۳ - درباره موزه زاهدان
باسلام خسته نباشید.من دانشجومرمت هستم درس موزه داری 2 ارائم درباره موزه زاهدان بود ولی بنابه مدارکی ک داشتم اجازه عکاسی نداشتم وتا23/9نیاز دارم که یکی بهم کمک کنه تابتونم ارائموتحویل بدم فقط نیاز به چندتا عکسو چندتا سوال ک از کارشناس باید پرسید دارم متاسفانه خودم دیگ نمتونم بیام زاهدان ایاشماتمایل به همکاری بامن دارید؟
فاطی
شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۱۴:۰۸ - درباره چشمه آب معدني قاسمآباد
عالی
محمد
يكشنبه ۰۶ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۲۰:۳۳:۴۳ - درباره قصر اردشیر بابکان
سایت بسیار عالی دارید... تبریک میگویم.. فقط اگر مطالب و اماکن تاریخی و تفریحی با عکس همراه باشند .. دیگر کارتان عالی خواهد شد.. همچنین مطالب مربوط به آثار باستانی ایکاش کمی مفصلتر باشند
Amir Tavakoli
سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۷ ساعت ۱۸:۰۲:۴۰ - درباره امامزاده کمال ضیاء آباد
مردم شهر ضیاءآباد اعتقاد زیادی به این امام زاده دارند و در ایام عزاداری 28 صفر و 21 رمضان و اربعین به این امام زاده رفته و به عزاداری می پردازند ولی متاسفانه از لحاظ امکانات و رسیدگی ضعیف قرار گرفته است
علی رضا سعیدی
شنبه ۲۰ دي ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۲:۲۴ - درباره كاروانسراي آوه
با سلم ممنون از سایت زیبا تون.کاروانسرای آوه در استان مرکزی هست نه در قم.لطفا این اشتباهتون را در سایت درست کنید.ممنون از اینکه به فکر جاذبه ها و توسعه گردشگری در ایران بزرگمون هستید.
محمد بهرام
يكشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۷ ساعت ۱۵:۲۹:۴۸ - درباره روستای ابراهیم آباد
گنبد تاج ، قلعه تاریخی ابراهیم آباد و گوشه به گوشه این روستا برای من سرشار از خاطرات دوران کودکی است.
ف
يكشنبه ۰۲ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۵۴:۰۵ - درباره ساختمان شهرداری ارومیه
چوخ گورل دئر.
mirza khoshnevis
جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۰۳:۴۲ - درباره درياچه اوان
با سلام من از دوران کودکی کنار دریاچه بزرگ شدم تمام خاطرات زیبای من اونجا شکل گرفت. اما متاسفانه امروز با حظور گردشگر ها که هیچی از محیط زیست نمی دونن محیط دریاچه هر رزو بد تر از دیروزه و بعضی مواقع حتی نمی تونی از کنارش رد بشی کاش هیچ وقت اینقدر شهرت پیدا نمی کرد تا نابود بشه!
ناصری
جمعه ۲۹ دي ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۱۷:۱۸ - درباره آبشار باران کوه
خیلی زیبا
حسن ساقی
شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۴۶:۲۱ - درباره عمارت آغامحمدخان وفتحعلي شاه قاجار
امیدوارم روزی این مجموعه زیبا که با چنارهای بلندش زبباتر بود دوباره به آن فضای با طراوت و دیدنی گذشته اش تبدیل شود. می شود فضای سبز را نگهداری کرد که مجبور نشویم یکباره همه آن درختان سبز و بلند را برید و دوباره جای آن کاشت. مراقبت و جایگزین کردن تدریجی راه عاقلانه است و امیدوارم دامغان شکوه گذشته اش ر ابازیابد .
امیررضا
يكشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۵۳:۲۱ - درباره موزه تاریخ چای ایران
با سلام و احترام، لطفاً امكان كپي از مطالب بر روي Word داده شود
محسن معتمدي
دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۰۹:۴۹:۴۳ - درباره نقش برجسته آبيدر
سلام نقشه نشون داده نمیشه لطفا درستش کنید با تشکر
مصطفی
سه شنبه ۰۴ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۲۰:۰۳ - درباره مسجد کبود گنبد
سلام.این مسجد جاهای دیدنی دارد من رفته بدم خیلی عکس های قشنگی انداختم هرکس به مسجد کبود نرفته است حتما برود و روحیه اش باز شود.مر30
فرشاد فرشی
سه شنبه ۰۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۵۹:۱۹ - درباره زندان هارون
درود بر شما.جالب تر میشد اطلاعات بیشتری میدادید.من حدود8سال پیش به انجا رفتم.بنا2طبقه ودر نوع خود بینظیر است.دکتر بختورتاش ذر کتاب گردونه مهر یانشان راز امیز چلیپا به این اثر اشاره میکند.در هر طبقه 4اتاق وجود داردکه در انتهای راهروها قرار دارندو به پلان شکل صلیب شکسته یا چلیپا میدهند.نکته جالب جهت چرخش 2صلیب است که عکس یکدیگر هستند.راه پله ای که 2طبقه را به هم وصل میکند بسیار تنگ است و به
سعید رضاخان
شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۲۸:۴۶ - درباره قلعه کوهزاد
آیا اونجا چشمه ای بنام بم یار هست
kian
پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۰۲:۴۹ - درباره روستای ابیانه
با سلام بهتر بود اطلاعات دقیقتری در مورد نقاط دیدنی این روستا همراه با عکس، و حتی با نمایش موقعیت در نقشه نمایش می دادید
حسین
دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۱۷:۳۵ - درباره تفرجگاه کلم بدره
سایت خیلی عالیه ممنون اگه امکان داره تصاویری از اماکن دیدنی در سایت گنجانده بشه.بعضی از اماکن دیدنی فاقد تصویرند.
حسن صیدخانی
شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۰۲:۳۱:۱۷
حماسه عاشقانه و با شکوه ویس و رامین |
|
پس شهرو ملکه زیبای ایرانی نام دخترک را ویس گذاشت . ولی بلافاصله ویس را به دایه ای سپرده تا او را به خوزان ( خوزستان ) ببرند و با کودک دیگری که تحت آموزش بزرگان کشوری بود دوره های علمی و مهم آن روزگار را ببیند . کودک دوم کسی نبود جز رامین برادر پادشاه مرو . هنگامی که این دو کودک بهترین دوران کودکی و جوانی را در کنار یکدیگر می گذارنند رامین به مرو فراخوانده می شود و ویس نیز به زادگاه خود در همدان . شهرو مادر ویس بدلیل آنکه دختر زیبای خود را ( ویس ) در پی قولی که در گذشته ها داده بود به عقد پادشاه پای به سن گذاشته مرو در نیاورد بهانه ازدواج با غیر خودی را مطرح نمود و می گوید که ویس با افراد غریبه ازدواج نمی کند و به همین جهت مایل است با برادرش ویرو ازدواج کند . به همین روی بنای مراسم بزرگی را گذاشتند تا از پیگری ها پادشاه مرو رهایی پیدا کنند . در روز مراسم "زرد" برادر ناتنی پادشاه مرو برای تذکر درباره قول شهبانو شهرو وارد کاخ شاهنشاهی می شود . ولی ویس که هرگز تمایل به چنین ازدواجی نداشت از درخواست پادشاه مرو و نماینده اش "زرد" امتناع میکند . خبر نیز به گوش پادشاه مرو رسید و وی از این پیمان شکنی خشمگین شد . به همین روی به شاهان گرگان - داغستان - خوارزم - سغد - سند - هند - تبت - و چین نامه نوشت و درخواست سپاهیان نظامی نمود تا با شهبانو مهابادی وارد نبرد شود . پس از خبر دار شدن شهرو شهبانوی ایرانی از این ماجرا وی نیز از شاهان آذربایجان - ری - گیلان - خوزستان یا سوزیانا - استخر و اسپهان یا اصفهان که همگی در غرب ایران بودند درخواست کمک نمود . پس از چندی هر دو لشگر در دشت نهاوند رویاروی یکدیگر قرار گرفتند . نبرد آغاز شد و پدر ویس ( همسر شهرو ) در این جنگ کشته شد . در فاصله نبرد رامین نیز در کنار سپاهیان شرق ایران قرار داشت و ویس نیز در سپاهاین غرب ایران شرکت نموده بود . در زمانی کوتاه آن دو چشم شان به یکدیگر افتاد و سالهای کودکی همچون پرده ای از دیدگانشان با زیبایی و خاطره گذشته عبور کرد . گویی گمشده سالهای خویش را یافته بودند . آری نقطه آغازین عشق ورجاوند ویس و رامین در دشت نهاوند رقم خورد . رامین پس از این دیدار به این اندیشه افتاد که برادر خویش ( پادشاه مرو ) را از فکر ازدواج با ویس منصرف کند ولی پادشاه مرو از قبول این درخواست امتناع نمود . پس از نبردی سخت پادشاه مرو با شهرو رو در رو می گردد و وی را از عذاب سخت پیمان شکنی در نزد اهورامزدا آگاه می نماید . شهرو در نهایت به درخواست پادشاه مرو تن داد و دروازه شهر را به روی پادشاه مرو گشود تا وارد شود و ویس را با خود ببرد . پس از بردن ویس به دربار پادشاه مرو در شهر جشن باشکوهی برگزار شد و مردم از اینکه شاه شهرشان ملکه خویش را برگزیده است خرسند شدند و شادمانی کردند . ولی رامین از عشق ویس در اندوه و دلگdری تمام بیمار شد و سپس بستری شد . ویس نیز که هیچ علاقه ای به همسر جدید خود ( پادشاه مرو ) نداشت مرگ پدرش را بهانه نمود و از همبستر شدن با پادشاه مرو امتناع کرد . در این میان شخصیتی سرنوشت ساز وارد صحنه عاشقانه این دو جوان ایرانی می شود و زندگی جدیدی برای آنان و تاریخ ایران رقم می زند . وی دایه ویس و رامین در دوران کودکی است که پس از شنیدن خبر ازدواج پادشاه مرو با ویس خود را از خوزستان به مرو می رساند . سپس با نیرنگ هایی که اندیشه کرده بود ترتیب ملاقات ویس و رامین با یکدیگر را می دهد و هر سه در یک ملاقات سرنوشت ساز به این نتیجه می رسند که ویس تنها و تنها به رامین می اندیشد و نمی تواند با پادشاه مرو زندگی کند . ولی از طرف دیگر رامین احساس گناه بزرگی را در دل خود حس می کرد و آن خیانت به زن همسر داری است که زن برادرش نیز بوده است . ولی به هروی آنان لحظه ای دوری از یکدیگر را نمی توانستد تاب و توان بیاورند . پس از ملاقات به کمک دایه ویس و رامین انها بهترین لحظات خود را در کنار یکدیگر سپری میکنند . پادشاه مرو که از جریانات اتفاق افتاده آگاهی نداشت از برادرش ( رامین ) و همسرش ( ویس ) برای شرکت در یک مراسم شکار در غرب ایران دعوت میکند تا هم ویس بتواند با خانواده اش دیداری کند و هم مراسم نزدیکی بین دو خاندان شکل گیرد . ولی نزدیکان پادشاه مرو از جریانات پیش آمده بین دایه و ویس و رامین خبرهایی را به شاه مرو میدهند . شاه مرو از خشم در خود می پیچد و آنان را تهدید به رسوایی میکند . حتی رامین را به مرگ نیز وعده می دهد . ویس پس از چنین سخنانی لب به سخن می گشاید و عشق جاودانه خود را به رامین فریاد می زند و میگوید که در جهان هستی به هیچ کس بیش از رامین عشق و علاقه ندارم و یک لحظه بدون او نمی توانم زندگی کنم . از طرف دیگر برادر ویس "ویرو" با ویس سخن میگوید که وی از خاندان بزرگی است و این خیانت یک ننگ برای خانوداه ما می باشد و کوشش خود را برای منصرف کردن ویس میکند . ولی ویس تحت هیچ شرایطی با درخواست ویرو موافقت نمی کند و تنها راه نجات از این درگیری ها را فرار به شهری دیگر می بینند . ویس و رامین به ری می گریزند و محل زندگی خود را از همگان مخفی میکنند . روزی رامین نامه ای برای مادرش نوشت و از جریانات پیش آمده پرسش کرد ولی مادر محل زندگی آنان را به پادشاه مرو که پسر بزرگش بود خبر میدهد . شاه با سپاهش وارد ری می شود و هر دو را به مرو باز میگرداند و با پای درمیانی بزرگان آنها را عفو میکند . پادشاه که از بی وفایی ویس به خود آگاه شده بود در هر زمانی که از کاخ دور می شد ویس را زندانی می کرد تا مبادا با رامین دیداری کند . پس از این وقایع آوازه عاشق شدن رامین و همسر شاه در مرو شنیده می شود و مردم از آن با خبر می شوند . روزی رامین که استاد و نوازنده چنگ و سازه های ایرانی بوده است در ضیافتی بزرگ در دربار مشغول سرودن عشق خود به ویس می شود . خبر به برادرش شاه مرو می رسد و وی با خشم به نزد رامین می آید و او را تهدید به بریدن گلویش میکند که اگر ساکت ننشیند و این چنین گستاخی کند وی را خواهد کشت . درگیری بالا می گیرد و رامین به دفاع از خویش برمی خیزد و با میانجیگری اطرافیان و پشیمانی شاه مرو جریان خاتمه می یابد . مردان خردمند و بزرگان شهر مرو رامین را پند میدهند که نیک تر است که شهر را ترک کنی و به این خیانت به همسر برادر خود پایان دهی زیرا در نهایت جنگی سخت بین شما درخواهد گرفت . با گفته های بزرگان مرو رامین شهر را ترک میکند و راهی غرب ایران می شود و ناچار زندگی جدیدی را با دختری از خانواده بزرگان پارتی به نام "گل" آغاز میکند ولی یاد و خاطره ویس هرگز از اندیشه او پاک نمی شود . روزی که رامین گل را به چهره ویس تشبیه میکند و به او از این شبهات ظاهری بین او و عاشق دیرینه اش ویس خبر میدهد همسرش برآشفته می گردد و او را یک خیانت کار معرفی میکند و پس از مشاجراتی از یکدیگر جدا می شوند . رامین که اندیشه ویس را از یاد نبرده بود مشغول نبشتن نامه ای برای ویس در مرو میشود. سپس مکاتبات طولانی بین آن دو مخفیانه انجام می گیرد و بنا به درخواست ویس رامین به مرو باز میگردد و هر دو با برداشتن مقداری طلا از خزانه شاهی فرار می کنند و راهی غرب ایران می شوند و پس از عبور از قزوین به دیلمان می رسند و آنجا مستقر می شوند . پادشاه مرو که خبر را می شنود سخت آشفته می شود و با سپاهیانش راهی جستجوی آن دو می شود . شاه و یارانش شب هنگام در جاده ای استراحت میکند ولی ناگهان گرازی بزرگ به اردوگاه آنان حمله می کند . پس از چنیدن ساعت درگیری میان شاه و یارانش با گراز حیوان شکم شاه مرو را از بالا تا به پایین می درد و در نهایت پادشاه مرو آن شب کشته می شود . پس از شنیدن خبر مرگ شاه مرو رامین به عنوان جانشین وی تاج سلطنت را بر سر می گذارد و زندگی رسمی خود را با معشوقه خود آغاز میکند تا روزی که ویس پس از سالها به مرگ طبیعی فوت می شود . رامین که زندگی پر از مشقتش را برای رسیدن به ویس سپری کرده بود با مرگ ویس کالبد او را در زیر زمینی قرار می دهد و پس از واگذاری تاج و تخت شاهی به اطرافیانش در مراسمی بزرگ راهی زیر زمین می شود و خود در کنار ویس با زندگی بدرود می گوید و با آغوش باز به مرگ درود می دهد و در کنار کالبد معشوقه دیرینه اش به خاک او و جسدش بوسه می زند و خودکشی می کند و چنین پایان یافت عشقی که پس از دو هزار سال همچنان آوازه اش در ایران و جهان شنیده می شود . |
|
راوی داستان : فخرالدین اسعد گرگانی |
|
تعداد نظرات : 0 |
تعداد بازدید : 3696 |